نخبگان و جریان روشنفکری و توسعه گرای کشور در دویست سال اخیر به علت طرح اشتباه مساله و نادیده گرفتن مساله کثیر المللگی ایران نه تنها نتوانسته یکپارچگی و اتحاد واقعی را برای کشور همراه با توسعه و دموکراسی به ارمغان آورد بلکه همان تضاد صد ساله دموکراسی – ملی گرایی که در غرب 300- 400 سال پیش عموما رفع شده ،در ایران به قوت خود باقی است و هر سال خبر از اعدام و زندان و تبعید فعالین سیاسی کرد و عرب و سرکوب شدید جنبش ها و تداوم اعمال تبعیض ها در مناطق مختلف به بهانه ها و دلایل امنیتی هستیم و بیش از نصف جمعیت کشور را نه متحد خود که دشمن و عامل بیگانه می پنداریم و به جای تکیه بر آنان ( همچون دوران قبل از رضا خان ) و ایجاد اتحاد واقعی بین تمام ملل ایران در چهارچوب فدرالیسم ، میلیاردها تومان هزینه صرف سرکوب آنان و جنبش های قوم گرایانه شان میکنیم و نمی خواهیم بفهمیم که اگر می خواهیم مساله اقوام و ملل غیر فارس یک بار برای همیشه چاره شود و اگر می خواهیم جامعه ای دموراتیک ، مدرن و آزاد بر مبنای حقوق شهروندی و مدنی داشته باشیم ، باید همان جایگاه و شان و منزلت و همان حقوق انسانی و ملی- قومی را که برای هموطنان فارس خود قایلیم برای کردها و اعراب و بلوچ ها و ترک های ایران نیز قایل شویم و نمی توانیم به بهانه زبان رسمی ، فرهنگ رسمی و ملی و یا هر بهانه دیگری سیاست :همه برابرند اما فارسها برابرترند را پیش بریم .
جواب پارادوکس تاریخی دموکراسی – ناسیونالیسم ایران چندان سخت نیست اگر ، جزم اندیشی و باورهای پنهان نژاد گرایانه خود را کنار نهیم .
و
بپذیریم که ایران یک جامعه کثیر الملله است .
ودر هیچ کجای دنیا ما حتی یک کشور کثیر الملله یا حتی چند فرهنگی نداریم که هم دموراتیک باشد و هم تمرکزگرا .
تمام جوامع متکثر همچون هند و سویس و کانادا و حتی جوامع بسیط و تک ملیتی چون آلمان و فرانسه هم اکنون به شکل فدرالی اداره میشوند .
اگر باور داریم که ما لیاقت دموکراسی را داریم ، که داریم ، باید نظامی فدرال و کثرت گرا ایجاد نماییم و اتحاد را نه در سلطه قومی – ملی بلکه در مشارکت فعال و واقعی عموم ملل ایرانی در سرنوشت سیاسی کشور جستجو کنیم .
با پذیرش حقوق شهروندی همه ایرانیان اعم از کرد و ترک و فارس ، شیعه و سنی و زرتشتی و ... و با احترام به حقوق برابر و رفع تمام تبعیض ها بدون بهانه تراشی و سفسطه و مغالطه ، به سمت توسعه و دموکراسی و ایجاد جامعه مدنی حرکت نماییم .
راه ایران دموکراتیک یکپارچه ، از فدارلیسم میگذرد .
مدرسه ده موعلليم / در مدرسه معلم
يئنه دؤيدو اليمدن / باز هم زد به دستم
باشارماديم فارسينی / فارسی را بلد نشدم
ايراد توتدو ديليمدن / از زبانم ایراد گرفت
دئديم: آغا موعلليم / گفتم آقا معلم
وورما، گؤينه دی اليم / نزن دستهایم کبود شد
نه دير آخی گوناهيم؟ / گناه من مگر چیست؟
توركجه دیر منيم ديليم / زبان من تورکی است
ياپيشدي قولاغيمدان / گوشم را گرفت
دئدی: بوراخ توركونو / گفت تورکی را رها کن
او قالدی ائوينيزده / آن در خانه تان ماند
اونوت گئتسين كؤكونو / اصل و نسبت را فراموش کن
اؤيره نمه سن آب – بابا / اگر آب بابا را یاد نگیری
آچاجاقسان الينی / باید دستت را باز کنی
كؤتك يئيه ندن سونرا / بعد این که کتک خوردی
اونودارسان ديلينی / زبانت را فراموش می کنی
سنين هاران توركدور؟ / کجای تو تورک است؟
آذريسن ، آذری / آذری هستی تو آذری
كيم اؤيره ديب دير سنه / که یادت داده
بئله يانليش سؤزلری؟ / این حرفهای غلط را
آخدي گؤزومون ياشی / اشک از چشمانم سرازیر شد
تيتره دی ديل – دوداغيم / لرزید زبان و دهانم
بئله يالان سؤزلره / این حرفهای دروغ را
اينانمادی قولاغيم / باور نکرد گوشهایم
آنام منی اويدورماز / مادرم مرا گول نمی زند
آتام منی آللاتماز / پدرم به من کلک نمی زند
بو سؤزلرين هئچ بيری / این حرفها هیچ کدام
منيم عاغليما باتماز / به عقلم جور در نمی آید
نييه منيم آديمی / چرا اسم مرا
سوروشمايير اؤزومدن / از خودم نمی پرسد
نييه سؤزون دوزونو / چرا حرف راست را
اوخومايير گؤزومدن / نمی خوانَد از نگاهم
هركس يالان دانيشسا / هر کس که دروغ بگوید
آللاهين دوشمانيدير / دشمن خداست
من كی يالان دئميرم / من که دروغ نمی گویم
بو اونون يالانيدير / این دروغِ اوست
لايلای دئييبدير آنام / مادرم لالای می گفت
منه بئشيكده توركجه / در گهواره به تورکی
دانيشميشيق هاميميز / همه حرف زدیم
ائوده – ائشيكده توركجه / به تورکی هم در خانه هم در بیرون
نه دن گرك يازماياق / چرا ننویسیم
ديليميزی كيتابا؟ / زبانمان را در کتاب
مدرسه ده نه اوچون / به چه دلیل در مدرسه
گلمه يك بيز حئسابا؟ / ما را به حساب نیاورند
هئچ عاغليما سيغمايير/ هیچ عقلم قد نمی دهد
نه دير بونون جاوابی / جواب این چیست
سو يئرينه اوخويام / به جای سو
مدرسه ميزده آبی / در مدرسه بگویم آب
يقين كؤتك يئمزديم / مطمئناً کتک نمی خوردم
اوخوسايديم ديليمی / اگر به زبان خودم تحصیل می کردم
گؤينه رتيدن سيخمازديم / از سوزش آن نمی گذاشتم
قولتوغوما اليمی / دستهایم را به بغلم
قوی بؤيويوم بير اؤزوم / بزرگ که شدم
اولاجاغام موعلليم / من هم معلم می شوم
اوندا چوخ ايش گؤره جك / خیلی کارها انجام خواهد داد
بو گون گؤينه ين اليم / این دستهای کبود شده ام
كيلاسيمدان گله جك / طنین کلاس من
ائليميزين اؤز سسی / صدای ایل و تبار خودم
اولاجاقدير او زامان / خواهد بود آن زمان
توركون ده مدرسه سی / برای تورک هم مدرسه ای ...